نوشته اصلی توسط
eFahim
دوست عزیز منم دقیقا شرایط شمارودارم بااین تفاوت که من یه زن ۲۸ ساله هستم بچه ندارم منم ۴ سال عاشقانه شوهرمو دوس داشتم و۵ ساله ازدواج کردیم که ۴ سالش زندگی عاشقانه داشتیم هرکاری ازدستم براومد برای زندگیم کردم ازوجودم مایه گذاشتم شوهرم ماه یه بار برای کار از شهر میرفت دوسال تمام حتی یه بار یه بار بهش خیانت نکردم حتی درحد نگاه کردن ولی اون نامرد یک سال بود به هرروشی عذابم میداد کتکم میزد ازخونه بیرونم میکرد تا دوماه قبل به بهانه کار رفت شیراز همون موقع که رفت دلم لرزیدانگاریه چیزی بهم میگفت دیگه برنمیگرده به پاش افتادم التماسش کردم بهم قول داد که برمیگرده که بعد دوماه هفته قبل زنگ زد من نمیخوامت ازجلو چشام افتادی تا فهمیدم رفته دنبال یه زن ازخودش بزرگتر یه دخترم داره انگارتموم دنیا رو سرم آوار شد حتی طلاقمم نداد ول کرد رفت وگفت دیگه برنمیگرده حالم خرابه به سختی نفس میکشم یه هفته است لب به هیچی نزدم خیلی ناراحتم دارم میمیرم زجه میکشم ولی اون داره عشق بازیشو میکنه انقد نامرد بود که نذاشت درست و حسابی ازش خداحافظی کنم من عاشق شوهرمم نمیدونم چیکارکنم خیلی حال بدی دارم تنها نیستی از این خائنا خیلی زیادن انقد میخوامشو دوسش دارم حتی پای رفتن برا طلاق ندارم باورم نمیشه باهام اینکاروکرد